بازی رایانه‌ای راز روشن

مسئولیت: مدیر تولید

خلاصۀ سناریوی بازی:

پس از ترور دانشمندان هسته ای (شهید مجید شهریاری ، شهید رضا قشقایی و شهید مصطفی احمدی روشن) نیروی اطلاعاتیِ کشور عملیاتِ گسترده ای را جهتِ انهدامِ شبکۀ مرموز و پیچیدۀ تروریستها برنامه‌ریزی و اجرا نموده اند. پس از اطلاعاتِ بدست آمده و سرنخهای ابتدایی از هویتِ عناصر این شبکه ، بخشی از کار در پوششِ عملیاتی محرمانه به شخصیتِ اول داستان ( محمد ابراهیم اصلانی) واگذار می گردد . محمد که در مرحلۀ ابتدایی بازی با شیوه ها و عملکرد او در اجرای عملیات آشنا شده ایم مرحله به مرحله در مسیر بازی پیش می رود و با اطلاعات به دست آمده بخشهای دیگری از این راه روشن می شود ابتدا دستگیریِ مازیار، یکی از طراحان و عامل کلیدیِ این باند در دستور کار قرار می گیرد . محمد در مرحلۀ دوم ( مرحلۀ بازار ) به تعقیبِ مازیار پرداخته و در باراندازی واقع در کوچه های تنگ و خلوتِ محلۀ بازار تهران با تروریستها درگیر می شود . در انتهای این مرحله مازیار موفق به فرار شده و کُلِ عملیات با چالشی بزرگ روبرو میشود. محمد ناامید نشده و به حرکتِ خود ادامه می دهد . از روی اطلاعات و آدرسهای متعدد بر روی یکی تمرکز می کند . مرحلۀ سوم ( مرحلۀ ویلا ) فضایی ناشناخته و مرموز دارد و بیشترِ بخشهای این مرحله در اختفای کامل انجام می پذیرد . پس از جمع آوریِ اطلاعات و پیدا کردنِ مسیرِ مخفی در انتهای مسیر ، درگیری در دیواره های نیمه کارۀ ساختمان آغاز می شود. محمد گام به گام جلو رفته و درگیری در تونلهای مخفیِ تروریستها به اوج می رسد . با انهدامِ کاملِ آنها به شبکه ای وسیع از دستگاه های جاسوس و شنود دست می یابد . ( در انتهای این مرحله مشخص می شود که مازیار توسطِ عواملِ داخلیِ باند کشته شده است.) در اطلاعاتِ بدست آمده از این بخش ردی از فردی با هویتِ مجهول و نام مستعار روباه بدست می آید که جایگذین مازیار در هدایتِ شبکۀ خرابکاری و ترور در کشور می شود و فصلِ جدیدی در کار آغاز می شود . فرمانده ، که از دوستانِ قدیمیِ محمد است با دیدنِ برگۀ دستور کارِ ادامۀ عملیات به یادِ سالهای دورِ دورانِ دفاع مقدس افتاده و لحظاتی که دستور کار برای عملیات شناسایی به او داده شده است را مرور می کند . با این یاد آوری مرحلۀ جدید بازی آغاز می شود . این بخش به شناسایی یکی از قرارگاههای دشمن در منطقۀ عملیاتی جنوب می پردازد . محمد پس از پشتِ سر گذاشتنِ نگهبانان و عبور از دروازۀ اصلی به میانِ سنگرهای ارتشِ عراق نفوذ کرده و با جمع آوریِ اطلاعات راه را برای اجرای موفقِ عملیات هموار می سازد . در بخشِ انتهایی کار مأموریتِ دستگیریِ روباه در یکی از کاروانساهای متروکِ جنوبِ استان در دستور کار قرار میگیرد . محمد به منطقه اعزام شده و در همان ابتدای کار درگیری با تروریستها آغاز می شود . در انتهای مرحله و درست وقتی که روباه با خودرویی در حال فرار است ، لاستیک خودرو مورد اصابت گلولۀ محمد قرار گرفته و روباه دستگیر می شود . با دستگیریِ او کُلِ شبکه از هم پاشیده و باقیماندۀ آن هم پس از مدتی منهدم می شود.